×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دل نوشته های زندگی ما

انشای زندگی

خواستگاری

خواستگاری

((  خواستن وتصمیم گیری ))

ازدواج مسیر و راهی است بین اینکه یقین داشته باشید که خوشبخت خواهید بود و خواهید شد یا اینکه تردید داشته باشید برای فردای خودتان برای رسیدن به نیازهایتان ،حالا خودتان را در یک موقعیت فرضی تصور کنید جاده ای را که می خواهید طی کنید در جایی از این مسیر از زندگی تان به یک دو راهی می رسد .

از این راه یا آن یکی راه کدامین راه را می گزینید؟ بدیهی است که انتخاب و گزینش راه برای شما بستگی به دیدگاه فکری هدف و مقصد شما دارد،و اینکه کدامیک از آن راه ها شما را به هدف و خواسته هایتان می رساند و کدامین راه شما را به آنچه که در رویا و آرزوهای خود برای زندگی ایده التان نزدیکتر می کند می رساند؟

اما لازمه کار این است که هردو راه را بشناسید (بدانید که خوب و بد چیست )و بدانید که گام برداشتن در هر یک از مسیرها به چه سرانجامی ختم می شود، بنظرتان اگر نقشه ای در دست داشته باشید کارتان نسبت به شناخت مسیر آسان تر نخواهد بود؟

در غیر این صورت باید از افراد محلی که جاده را می شناسند سوال کنید ، در دوراهی های زندگی هم نیز وضع به همین منوال است انتخاب و تصمیم گیری ها هم  بر مبنای هدف، شناخت وضعیت ، داشتن نقشه یا مشورت و راهنما باشد.

مهم ترین اصل رعایت اخلاق در انتخاب و تصمیم گیری است، آنچه اخلاقی تر و منطقی تر است  باید برگذیده شود آنچه به نفع شما برای آسایش و راحتی شماست،باید انتخاب شود البته فراموش نکنید آسایش و خوشبختی را ملاک بر دید خوشبختی برای فردای خود مپندارید بر فرض مثال اگر خواستگاری که برایتان آمده از موقعیت مالی بسیار خوبی برخوردار بود، در فکر اینکه شما بعد از ازدواج دقدقه ای از لحاظ مالی نخواهید داشت و خوشبختی شما تضمین شده است را باور نداشته باشید وبر همین مورد تصمیم به جواب بله دادن نگیرید چون بخاطر همین موضوع فردا دچار مشکلاتی خواهید شد که امروز بخاطر همان ورد تصمیم به ازدواج گرفته اید.

سعی کنید در تصمیم گیری هایتان و خواسته هایتان از خواستگار مورد نظر هدف های دراز مدتتان بر هدف های کوتاه مدتتان ارجحیت داشته باشد، بر فرض مثال خیلی از دختر ها از همان ابتدا و اول کلام از نوع و چگونگی گرفتن جشن عقد و نوع خرید های گران قیمت در دوره نامزدی بحث به میان می کشند .

 

و بیشتر به فکر خود نمایی وابروی خودشان نزد دوستانشان است تا به فکر چگونگی آینده مشترک بودن اخلاقی و تفاهماتی که می بایستی در همین جلسات اول آشنایی و خواستگاری گفته شود.

یادتان نرود چه شما و چه شما دختر خانم برای خرید لباس یا یک شی مادی به فروشگاهی نرفته اید تا بر نوع سلیقه و نظر احساستان مدلی را انتخاب کنید که در خیال و ظاهر درخود فکر کنید که به شما می آید و همخونی دارد یا نه ، به عنوان تجربه بارها مشاهده شده آنچه را که در ظاهر دیده و شناخته می شود با آنچه که در باطن و سرشت یک فرد وجود دارد بسیار فرق دارد .

پس ظواهر و نمادهای یک همسر ایده ال را فقط در انچه که می بینید نپندارید چون در حال حاضر شما بخاطر خوبی هایی که از او مشاهده نموده اید وارد این بازی بزرگ سرنوشت ساز شده اید پس با دقت تمام از کل خصوصیات و ویژگی های درونی و ذاتی او نیز آگاهی و اطلاعاتی را هم داشته باشید تا با شناخت کافی نسبت به طرف مقابل و همین طور خودتان تصمیم به این امر داشته باشید ، بقول دوستی که می گفت : اگر اولش به فکر آخرش نباشی مجبور می شوی تا آخرش به فکر اولش بیافتی و افسوس بخوری!

مهمترین راز و کار گشایی که می توانم به شما توصیه کنم این است که خود را بجای او بگذارید و وموضوع را از دریچه چشم او ببینید و بفهمید که او از شما و کلا از ازدواج با شما چه هدف و خواسته ای دارد، این نکته به شما کمک می کند تا بهتر و راحتر هم طرف مقابلتان را بشناسید و هم راحت تصمیم بگیرید .

خواسته ها و انتظارات شما از همسر آینده خود فقط همان چیزی نیست که شما در سر می پرورانید نیمی از این انتظارات و خواسته ها را هم سهم همسر آینده خود بدانید و ببینید قرار نیست فقط حرف حرف شما و خواسته های شما باشد، عشق و علاقه و شور اشتیاق به زندگی در داشته و برآورده کردن خواسته های دیگران هم هست مخصوصا اگر او کسی باشد که قرار است شریک زندگی یعنی : شریک شب ها و روزها و غم وغصه ها و شادی های شما باشد.

عبور از جاده های پر پیچ و خم زندگی و رسیدن به سر منزل خوشبختی آن هنگامی میسر است که همسفری شایسته و قابل اعتماد را برای همراهی این مسیر برگزیده باشید زمانی که درهای خوشبختی را برای ورود به زندگی مشترک می گشاییم مهر ومحبت را که زاییده شناخت واقعی از همسرمان بوده است، واسطه قرار دهیم که ایمان قلب هایمان نسبت به یکدیگرافزایش پیدا کند .

 

اعتماد به همسر از عوامل موفقیت افراد در زندگی فردی و اجتماعی است وآنچه که آرامش زندگی را برقرار می کند اعتماد متقابل دو طرف به یکدیگر است، چرا که در نبود اعتماد پایه های زندگی متزلزل و سست خواهد شد ودر نهایت با سرد شدن روابط و آنچه که از آن به عنوان طلاق عاطفی یاد می شود بی اختیار خانواده دچار ازهم پاشیدگی می شود.

  پس سفارش و توصیه می کنیم که نسبت به طرف مقابل این شناخت را بدست آورید که در مورد واکنش به خیلی از مسایل و برخورد او چگونه است وآیا او پایه و عقاید زندگی خود را بر اساس اعتماد گذاشته و یا نه در آینده شما باید نسبت به هر کاری و هر جایی که می روید دلیل و مدرک بیاورید .

اعتماد بین همسران بیش از انکه به عملکرد افراد در دوران زندگی زناشویی برگردد به نحوه انتخاب همسر مربوط می شود، به گفته بیشتر کارشناسان این امر ،شناخت کامل از زوایای وجودی و زندگی هر فرد در دوران آشنایی به کسب اعتماد در طول زندگی مشترک منهی می شود.

قبل از ازدواج باید زوج ها به این درک دست پیدا کنند که آیا به یکدیگر اعتماد دارند یا می توانند اعتماد داشته باشند یا خیر؟ تا پیش از ورود به یک زندگی مشترک انتخاب درستی از همسفر راه زندگی خود بدست آورید،نبود اعتماد بین همسران عامل اصلی زوال خانواده است و علاوه بر مختل کردن روابط بین همسران در ارتباط  آینده بین والدین و فرزندان نیز تاثیر خود را خواهد گذاشت.

بیشتر کسانی که از بی اعتمادی همسر خود رنج می برند غالبا دچار بیماری های روحی روانی نیز هستند و از این حیص رنج می برند و حالت های افسردگی و استرس و اضطراب نیز دست برگریبانند.

نحوه آشنایی زن و شوهر در شکل گیری بی اعتمادی نقش بسزایی را ایفا می کند که معمولا افرادی که بر اساس عاطفه محض و یا آشنایی های خیابانی ، نسبت به انتخاب همسر و ازدواج اقدام می کنند در زندگی های مشترک خود دچار سوء ظن وشک می شوند و این روابط همیشه بر مبنای بی اعتمادی خواهد بود،چرا که دو طرف همیشه بر این باور خواهند بود که شریک زندگی ممکن است در طول زندگی مشترک از طریق اینترنت یا روابط اجتماعی در بیرون از منزل با فرد دیگری مثل او آشنا شود و بر پایه این تفکر زندگی آنان همواره بر پایه بی اعتمادی است.

مسعله مهمی که در تمام زوایای زندگی مشترک تااثیر گذاشته واگر در زندگی چند صباحی بدون محبت و عاطفه پیدا کند در نهایت زودتر از آنچه که تصور می توان کرد متلاشی خواهد شد.

آشنایی قبل از ازدواج بایستی بر پایه شناخت شکل گیرد واگر فردی خواهان یک زندگی بی تنش و بادوام است، با ید از همان لحظات نخست آشنایی راه صداقت را پیش گرفته و هیچ گاه نباید در مورد مهم ترین اتفاقات زندگی راه های غیر معقول مثل دروغ که هدف فقط رسیدن به مراد دل است باشد چرا که با دروغ نه تنها برای بدست آوردن معشوقه خود موفق نخواهید بود بلکه او را از خود دور و متنفر خواهید ساخت. در جلسه خواستگاری و آشنایی در همان ساعات بسیار مهم است که نکاتی را که مطرح می شود تا چه حد بر پایه صداقت و راستی و انگیزه های درونی است.

قبل از مراسم خواستگاری باید جواب خیلی از سوال ها را بدانید ، چیزهایی را که برایتان مهم تلقی می شوند، چیزهایی که در ذهنتان برای همسر ایده ال و آینده خود نقش بسته اید . در یک ازدواج موفق همه بستگی به نوع خواستگاری نو گویش و ابراز کردن خواسته ها از همسر آینده نهفته است .

پس حداقل امکان از تعارف و حاشیه رفتن و بقولی از رویا های خود گفتن برای کسی که هنوز هیچ چیز در مورد او به قاطعیت نرسیده اید بپرهیزید .و بدانید هیچ چیز شیرین تر از بازگو کردن حقایق در آن لحظه نیست.

هنگام صحبت کردن در هنگام خواستگاری اعتماد به نفس خود را بالا ببرید نه آنقدر ایکه همه از حرفهایتان برداشت کنند که شما ادم مغروری هستید.

و این را حتما بیاد داشته باشید از اینکه نکند جواب منفی به شما دهند نیز احساس خجالت و عدم اعتماد به نفس نداشته باشید وبا یک غرور شخصیتی بالایی در درون خود با صداقت و راستی تمام همه گفته ها و خواسته ها داشته ها و انتطاراتتان و همین طور برنامه زندگی خود را به طرف مقابل و پدر و مادر وی شرح دهید .

در خواستگاری سعی کنید توانایی این را داشته باشید که در یک محیط صمیمی و در این حال نه خیلی خودمانی خودتان را به خانواده دختر معرفی کنید در این حد که سن و سال خود ، میزان تحصیلات ، اعتقادات و فرهنگ خانوادگی را از باب رسم و رسوم وبرنامه کاری خود درمورد زندگی که می خواهید البته در حد توان خودتان را به خانواده دختر بگویید .

در خواستگاری خیلی راحت از توقعات و انتظاراتتان از دختر وبه اصطلاح (همسر آینده) خود را با بیان راسخ و محکم بدون اینکه شعار داده باشید بگویید .

دیدگاه و نظر دو طرف و همین طور هدف خود را بیان کنید که اصلا برای چه می خواهید زن بگیرید ، زیرا بطور مثال بعضی از زندگی های زناشویی حتی بعد از 25 سال می بینید خیلی راحت از هم پاشیده شد و رفت هوا و وقتی از دو طرف سوال می شود که چرا این چنین شد :جواب می دهند انگیزه ای برای ماندن در کنار همسرم را ندارم .وقتی باز می پرسیم حالا چرا بعد این همه سال به فکر جدایی افتاده اید ؟ می گویند تمامی این سالها بدون هدف و انگیزه ای فقط روزها را به شب و شب را روز سپری کردیم بدون اینکه شوری ، عشقی در زندگی مان جاری باشد .

خواستگاری به معنی دیگر یعنی خواستن ، و داستان این خواستن ها برای همه رنگ بویی ، طعمی جدا دارد .داستان بعضی ها عشق است ، داستان بعضی ها علم است ،داستان بعضی ها زیبایی طرف ویا احساس ترحم . . .

 و داستان بعضی ها هم معنویت بعضی ازدواج می کنند که به آرامش معنوی برسند ، در حالی که همسری که انتخاب کرده اند خیلی مادی گراست .این توقعات و لینک کردن و سنجاق کردن همه چیز به هم باعث می شود که آخر سر نه دین بماند نه زندگی .

در بیشتر صحبت هایی که در حین خواستگاری بین کسانی که فقط کتاب خوانده اند و زیاد هم حرف می زنند اما خسته کننده و همه را هم گیج می کنن : هدف من از زندگی این است که . . . .

در حالی که خیلی راحت باید هدف از زندگی زناشویی و چرا اینکه او را برای همسری و زندگی انتخاب کرده داید را بیان کنید .

مثال : خانم من لیسانس . . . گرفته ام و از همسرم انتظار دارم تا در پیشرفت من کمک کند .درست است که در نگاه اول این طور به نظر نمی آید که طرف می خواهد از همسرش استفاده ابزاری کند . اما هرچه باشد تکلیف طرف مقابل را مشخص می کند یعنی انتظار ندارد که همسرش رفتار های عجیب و غریب برای او انجام دهد .

فقط از با او بودن ، بدست آوردن شاًن اجتماعی بالا و بیشتر است، اینها البته یکی دو تا نیست .طرف مجموعه ای از رفتارها را از تو می خواهد اما همین که یک نفر می آید در مورد دلیلش برای ازدواج حرف می زند یعنی اینکه فکر کرده به موضوع قبول کند که اگر کسی بیاید مستقیم بگوید : من فقط برای رابطه زناشویی ازدواج می کنم قشنگ نیست.

ودر عمل هم هیچ کس نیست که بیاید این را بگوید و قصدش صرفا همین باشد اما بیان همین مسعله نشان می دهد که طرف دارد روی زمین زندکی می کند و خودش را روی مریخ تصور نکرده .

این آدم با خودش رو راست است . این که من به عنوان خواستگار چهار تا جواب این طوری برای خودم داشته باشم و خانواده دختر هم چهار تا  باید سوال این طوری داشته باشند خیلی مهم است .ضمن اینکه خانواده دختر هم باید سوال کنند که شما تصمیم در مقابل این حرفها چیست؟ آیا حاضرید با این شرایط ازدواج کنی ؟

قبلا کجاها بودی چه کارهایی کردی؟

مساله مهم دیکر در حین خواستگاری پرسش از رابطه قبلی از آنهاست. این که چقدر بپرسیم و اگر از ما پرسیده شود چقدر وجواب بدهیم خیلی مهم است. واینکه آیا بهتر است خیلی وارد جزییات شویم یا همین که معلوم شود طرف نامزدی داشته یا نه؟ عقد کرده بوده یا نه و اینکه در کل شکست عاطفی �عشقی داشته یا  نه کافی است ؟

خوب در برخی از مواقع اگر شناخت شما از طرف مقابل زیاد است مثلا رفت آمد خانوادگی �همسایه یا از اشنایان و فامیل است شاید دیگر نیازی به این نیست تا کنجکاوی خود را با پرسش هایتان جواب بگیرید ولی اگر طرف شما تا اندازه ای غریبه بود و بقولی فقط در حد سلام علیک یا کسی واسته این امر شده پس توصیه می شود حتما تحقیق در مورد اینکه چرا طرف شما به مشکل برخورده و شکست و جدایی در کارنامه او ثبت شده را به نحوی درست انجام دهید تا در مورد خیلی چیزهایی ک خبر ندارید آگاهی پیدا کرده و با چشم باز نسبت به او خواستگاری بروید .

اگر کسی باشد که در طی چند ماه گذشته یک شکست داشته توصیه می شود که خودمان را بکشیم عقب ، چون او فعلا در دوران نقاهت به سر میبرد و هنوز خوب نشده .

و همین طور ممکن است که اوهنوز یا مدام شما را با نفر قبلی مقایسه کند و این مشکل ایجاد می کند . البته یادتان نرود که جواب این سوال ها با حرف زدن به دست نمی آید باید بیشتر باهم همنشینی کنید و بعد همه داشته هایتان را کنار هم بگذارید .

به دلیل اینکه بارها و بارها پیش امده طرف در صحبت کردن از خود و آینده و خیلی چیزهای دیگر آنقدر حرف ای و خوش زبان و خوش صحبت باشد که شما ظاهر قضیه را دیده جواب مثبت دهید و در واقع بعدا می بیند که نه تمام اون حرفها فقط وعده وعید های دروغین بوده هیچ چیز از اون اداعاهای که در خواستگاری و مورد شرایط و انتظارات شده پایبند نیست .

و پیشنهاد می کنم برای تصمیم گیری در این موضوع هردو برای مشاوره نزد یک مشاور و کارشناس ازدواج بروید زیرا آنها با تجارب وشناخت هایی که دارند به شما خواهند گفت که آیا شما می توانید تفاهم یک زوج موفق و خوشبختی را داشته  باشید یا خیر.

آیا همه چیز ا به همسرتان می گویید؟

آیا باید همه چیز را به همسر آینده یا  فعلی خود گفت واو را در جریان تمام امور گذشته قرار داد؟و یا نه نباید چیزی را از گذشته و حتی چیز هایی را که در زندگی شخصی و فردی خودمان اتفاق و رخ می دهد را بازگو کرد؟

شما خودتان چه فکر می کنید؟

در حال حاضر دوست دارم نه به عنوان یک مشاور بلکه به عنوان یک دوست توصیه هایی را به شما تذکر و سفارش کنم و آن اینکه چون ادمی زاد از فردای خود خبر ندارد و هیچ چیز نمی تواند ملاک و تضمین کننده یک عشق و ازدواج و تفاهم عمیق و موفق را داشته باشد پس سعی کنید خیلی از مسایل گذشته  شخصی و درونی خودتان را هرگز به همسرتان بازگو و فاش نکنید .البته این هایی را که توصیه می کنیم،  که نگویید چیزهایی است که مختص خودتان است و گفتن و نگفتنش هیچ دخلی بر نوع صداقت و راستی شما ندارد .

زندگی در مسیر گذر زمان خود آنقدر پیچ و خم ها دارد که شما حتی نمی توانید تصورش را بکنید که فردا چه پیش خواهد آمد، پس اگر همسر خود را تا آن میزان وارزش معرفت و جوانمردی می شناسید که سنگ صبور تمام روزهای خوب و بدتتان است و راز دار شما خواهد ماند پس مشکلی وجود نخواهد داشت شما می توانید تمام اسرار و راز های خود را به او بگویید و همواره از او در حل مشکلات و مسایل زندگی تان کمک بخواهید.

واگر شناخت شما نسبت به همسر خود انقدری نیست که بتوانید به او اعتماد کنید که مبادا در دوره ای از زندگی از بیشتر اسرار و راز های شما بر علیه شما سوء استفاده نکند و در هر جا و مکانی با کوچکترین دعواو جرو بحثی قرار باشد تا شما را رسوا کند پس تا می توانید اسرار خود را برای خود نگه دارید.

تمام این نکته هایی که برای شما گفته شد فقط براین حساب بود تا خودتان نسبت به درک و شرایط خواستگار و نوع درک و احوالاتش تا چه میزان از چگونگی گذشته خود به او بازگو نمایید.

خانم سمیرا و همسرش هفت سالی است که از ازدواجشان می گذرد مسایل بسیاری را با هم سهیم و شریک شده اند :کمک در خرید خانه و وسایل خانه خرید خودروی خانواده و همین طور بزرگ کردن بچه هایشان ،

سمیرا خانم با گذشت این مدت هنوز حریم خصوصی خود را با همسرش حفظ کرده و برای خود چیزهایی دارد که مختص خودش است و همسرش را در آن شریک و سهیم نمی داند ، علیرضا همسر سمیرا چند وقتی است که ایمیل ش از کار افتاده و برای انجام کاری مجبور می شود تا از ایمیل سمیرا استفاده کند  وبرای همین از همسرش رمز عبورش را می پرسد که با برخورد جدی و مخالفت سمیرا مواجه می شود.

بعد از کلی کلنجار بین خودشان  سمیرا قبول می کند اما به شرطی که رمز عبور را خود وارد کند و از علیرضا می خواهد کنار بایستد، علیرضا فکر می کند که سمیرا شوخی می کند ولی وقتی سمیرا حرفش را تکرار می کند آنوقت با احساس بدی که در خود بوجود آمده حس سرخوردگی خاصی نسبت به اعتماد همسرش او را می رنجاند سمیرا که از حالت چهره همسرش متوجه ان امر می شود به علیرضا توضیح می دهد که در ایمیل او چیزی وجود ندارد که باعث ناراحتی او شود وفکر نمی کند چون متاهل است باید حتما خصوصی ترین مسایل اش را هم با او در میان بگذارد.

دو نفر یکی می شوند . . . من به ما تبدیل می شود و دوطرف همه چیزشان را با هم شریک می شوند این یک ایده آل در ازدواج های رمانتیک است.اما بعد از اینکه با خصوصیات زنان و مردانی چون سمیرا آشنا می شویم حیرت و تعجب می کنیم!

آیا این کار آنها واقع بینانه است؟ و آیا برای ما خوشایند است؟

گاهی وقتها برخی اززوج ها دوست دارند تا برای خود جداگانه حریم خصوصی و شخصی را داشته باشند که که کسی حتی همسرشان دخلی و تصرفی در آن نداشته باشند،در حالی که این امر ممکن است تا در نوع پیوستگی خود جدایی بیشتری را طلب کند و با گذشت زمان زوجین را از همدیگر دور و دورتر کندو اعتماد بین انها را کم و کمرنگ تر کند.

 

 

اگر در بین بیشتر زوج ها این حرف که ( هیچ رازی بین ما نیست  ) همیشه در همه حال در گفتارهایشان نمایان باشد شک نکنید در بیشتر مواقع این جمله شعار و خیالبافی بیشتر نخواهد بود، زیرا بقول بیشتر روانشناسان ( هیچ زوجی همه چیز را با هم در میان نمی گذارند )و نباید هم بگذارند).

هر انسانی نیاز به مرز و محدوده خاص خودش می باشدو در یک ازدواج ، دو طرف باید آنقدر انعطاف پذیر و با جنبه باشند که اجازه دهند طرف مقابلشان مرز و محدوده ای را برای خودشان تعیین کنند.که البته کلید ان تعادل است البته فراموش نشود که اگر این مرزها و خیلی هم ثابت و محکم و یکنواخت و بطور استمرار و دایمی شود احتمال بسیاری وجود دارد که دو طرف از هم دور شده و جدا شوند واگر هم هیچ مرزی و حدودی برای خود تعیین و مشخص نکنند دو طرف بیش از حد باهم قاطی خواهند شد که به این هم رابطه سالم نمی توان گفت.

در واقع جدا از اینکه که زن و شوهر برای هم وبرای باهم بودن زندگی زناشویی خود را خلق کرده اند با این همه زن وشوهر همیشه افرادی جدا از هم خواهند بود و دردرون هرکدام فضایی است که نیاز به حفاظت دارد، یعنی شما این حق را نخواهید داشت که کمدها کیف و یا وسایل شخصی همسر خود را مورد بازرسی و چک نمایید.

متاسفانه همه آدم ها دوست دارند تا سر از کار همه مخصوصا از مسایل شخصی و خصوصی در بیارند ولی کسی در مورد برخی مسایل مهم و سری خودشان در نیاورد وبقولی فضولی نکند.

به یاد داشته باشید که آشکار کردن همه افکاری که از ذهنتان می گذرد ممکن است گاها خطرناک باشد، این احساس که ما در برخی مواقع افکار منفی داشته باشیم و یا حتی گاهی از همسرمان متنفر شویم . . .

اما به زبان آوردن این برای همسرمان چندان خوشایند نخواهد بود به خصوص اگر روز بعد دیگر چنین حسی به او نداشه باشید واگر بخواهید که هر وقت که از همسرتان متنفر و دلخور شدید به او بگویید زندگی تان زودتر از انچه که تصورش را نداشته باشید به هم خواهد خورد.

سعی کنید در زندگی مشترک کمی از احساسات طرف مقابلتان چشم گوشی کنید،آیا این خودش بهترین دلیل برای نگه داشتن بعضی چیزها پیش خودتان نیست؟

 

 

یکی از دوستانم به من گفت که که از روابط زناشویی با همسر قبای اش بیشتر احساس رضایت می کرده است، اما هیچ وقت جرات گفتن این مطلب را به همسر فعلی اش را که بسیار برایش قابل احترام است ندارد، دوست من بدرستی این مساله را برای حفظ احترام همسرش پیش خود پنهان کرده بود.مثل بعضی وقتها که برخی چیزها را برای حفاظت از خودتان پیش خود مخفی می کنید.

یکی دیگر از دوستانم می گفت: که چند وقتی است از طرف یکی از خواستگاران سابقش نامه های عاشقانه به محل کارش می رسد، با اینکه او هیچ کدام ار آن نامه ها را جواب نمی داد و لزومی هم نمی دید که این مسعله را با همسرش در میان بگذارد، چون احساس می کرد بی دلیل باعث رنجش او خواهد شد، چه کسی می تواند این زن را از کتمان این حقیقت از همسرش متهم کند؟همه ما به تجربه دریافته ایم که صداقت همیشه هم خوب نیست و گاهی خانه خراب کن می شود.

حقیقت و دروغ

البته بین حق مشرع  برای داشتن حریم شخصی و فریب و نیرنگ تفاوت هایی وجود دارد اما چه مسایلی را می توانید شرعا و بدون رسیدن هیچ گونه اسیب پذیری به کسی پیش خود نگه دارید؟ و یا کدامین مسایل اگر بر ملا شود باعث ایجاد شکاف و جدایی عمیق بین شماو همسرتان خواذهد شد؟

بقول دکتر روال که اعتقاد دارد که همه ما ذاتا و به طور غریزی می دانیم که نگه داشتن بیشتر رازها و اسرار و خیلی کارهای مخفی خودمان از همسرمان تا چه حد و حدودی است با این حال مقیاسی را برای ما عنوان می کند : اگردور از چشم همسرتان  مرتکب کاری و یا خطایی شدید از خودتان بپرسید اگر کسی از این کار شما فیلم بگیرد و آن را به همسرتان نشان دهد آیا ناراحت و عصبانی می شوید؟ آیا با این حال می توانید جلوی آیینه بایستید ورودروی خودتان بایستید و به خودتان بگویید که بی گناه و بی تقصیرید؟ اگر نتوانستید که این کار را بکنید حتما کارتان مشکل دارد.

در این حالت شما باید بفهمید که پنهان کردن این مساله به خاطر حق طبیعی شما برای داشتن حریم شخصی نیست بلکه بخاطر این است که می دانید کارتان اشتباه بوده است،و در این جاست که شما همسرتان را فریب می دهید.

البته این نکته را فراموش نکنید که شما دیگر بچه نیستید که بخواهید برای انجام خیلی از کارهایتا از همسر خود اجازه بگیرید باید انقدر اعتماد و اطمینان در ازدواجتان باشد که این آزادی عمل را به شما بدهد.

ولی وقتی برای انجام دادن کارهایتان به همسرتان این اطلاع رسانی را بکنید با این کار شما به او ثابت خواهید کرد که چیزیر ااز او مخفی نمی کنید و اگر در پاره ای از مسایل هم چیزی را نمی گویید بنا به دلایلی است که شما دوست نداردید تا او متوجه ان شود.

چه در روز خواستگاری که روز خاص و مهمی است تا برای شناخت کلی به ارزیابی و تصمیم گیری شما منجر شود پس همانطور که دوست ندارید که طرف مقابل هیچ چیزی را از شما ( البته گفتن چیزها و مطالبی که مربوط به آینده شما خواهد بود) پنهان نگه دارد، پس شما نیز با شجاعت کامل تمامی خصوصیات و خواسته و انتظارات خود را به او بگویید و البته بنا به مصلحت سعی کنید یرخی چیزها را در آن لحظه نگفته و بیان کردن آن را به زمان بعد وقتی شناختتان کافی شد و فرد مقابل را خوب شناختید بگویید.

 

 

 

 

 

یکشنبه 20 آذر 1390 - 5:38:08 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم